رفاقت عمیق با چای لاغری تیما
همیشه دوست داشتم یه رفیق خوب و بامرام داشته باشم اما رفیق خوب کجا بود هر کی دو تا قلقی واسمون رو کرد واسش ده تا قلقی رو کردیم اما دنیا واسه ما یه مشت خاک بود و واسه اونا رفیق حسن داداش کوچیکته منصور اومد گفت خان داداشم گفته به داش ممد بگو بی زحمت بیاد کارش دارم ما هم که واسه رفقا جون می دادیم تیز و بز رفتیم و گفت می خوام برای نامزدم هدیه بخرم تو سلیقت خوبه گفتم اگه نظره منه من می گم ساعت ck طرح art رو بخر خیلی زنونست و خوشگلم هست مطمئن باش می پسنده گفت از کجا گیرش بیارم گفتم خرید اینترنتی رو واسه این مواقع گذاشتن دادشتم نمرده برات می خرمش تیز وار رفتم براش خریدمش چشم به یک چای سبز افتاد خوشم اومد از اسمش اونم خریدم وقتی آوردن در خونه جعبه سبزی داشت و قیافش باحال بود خوشم اومد قایمش کردم کسی نبینه چون واسه ما افت داشت چای سبز بخوریم و از این سوسول بازی ها در بیاریم می خواستم بازش کنم دیدم روش نوشته چای لاغری تیما خورد تو حالم چون دوست نداشتم لاغر باشم ابهت ما به هیکلمون بود تو محل چی می گفتن ممد غول شده ممد استخوونی
همیشه دوست داشتم یه رفیق خوب و بامرام داشته باشم اما رفیق خوب کجا بود هر کی دو تا قلقی واسمون رو کرد واسش ده تا قلقی رو کردیم اما دنیا واسه ما یه مشت خاک بود و واسه اونا رفیق حسن داداش کوچیکته منصور اومد گفت خان داداشم گفته به داش ممد بگو بی زحمت بیاد کارش دارم ما هم که واسه رفقا جون می دادیم تیز و بز رفتیم و گفت می خوام برای نامزدم هدیه بخرم تو سلیقت خوبه گفتم اگه نظره منه من می گم ساعت ck طرح art رو بخر خیلی زنونست و خوشگلم هست مطمئن باش می پسنده گفت از کجا گیرش بیارم گفتم خرید اینترنتی رو واسه این مواقع گذاشتن دادشتم نمرده برات می خرمش تیز وار رفتم براش خریدمش چشم به یک چای سبز افتاد خوشم اومد از اسمش اونم خریدم وقتی آوردن در خونه جعبه سبزی داشت و قیافش باحال بود خوشم اومد قایمش کردم کسی نبینه چون واسه ما افت داشت چای سبز بخوریم و از این سوسول بازی ها در بیاریم می خواستم بازش کنم دیدم روش نوشته چای لاغری تیما خورد تو حالم چون دوست نداشتم لاغر باشم ابهت ما به هیکلمون بود تو محل چی می گفتن ممد غول شده ممد استخوونی
ریختم تو اون جایی که ازش خرید اینترنتی رو کرده بودم قاطی وار یه پیام فرستادم گفتم مرد حسابی این چای سبز هست خیلی فواید داره ما هم شروع کردیم به زدن چای لاغری تیما به بدن و بدم نبود تو نمیری منصور رو دیدم گفتم از کادویی خوشش اومد آبجب مون گفت دمت گرم خیلی دوستش داشت اصلا از خودش جداش نمی کنه به جاش برات یک صابون نرم بادام و کوجیک اسید خریدم گفتم این گفتی یعنی چی نالوطی ! گفت شاکی نشو رفیق این صابون تمام لکه های صورتت رو پاک می کنه تو دلم خیلی خوشحال شدم اما به رو خودم نیاوردم گرفتم و قاطی وار رفتم خونه و فهمیدم رفیق واقعی من همین منصور بوده که من نمیدیدمش و واسش قلیقی بی مرامنی می گرفتم آره اینا صورتم خوب شد به همه گفتیم خوب شده شما هم بگسید خوب شده